در اينجا ما بحث آداب را صرفاً در دو قسمت مي آوريم. قسمت اول تحت عنوان «چه بگوييم و چه نگوييم» و قسمت دوم تحت عنوان «چگونه بگوييم و چگونه نگوييم»
قسمت اول: چه بگوييم و چه نگوييم
پيش از آنکه خطيب بر کرسي سخن مستقر گردد بايد بداند در اين مجلس چه مي خواهد بگويد و محتواي سخنش چيست؟ چه مواردي از آيات و ورايات، تواريخ و رويدادها، اشعار و امثال و ديگر مطالب را به کار خواهد برد.
شناخت هدف، خطي مشي سخنران را تعيين مي کند، به وي قدرت روحي و اطمينان خاطر مي بخشد، سلطه معنويش را افزايش مي دهد، او را از نگراني و پريشان گويي مصون مي دارد، با فکري آرام و خالي از تشويش مسير سخن را مي پيمايد، دچار پراکنده گويي نمي شود و در سخنان خويش از اين شاخه به آن شاخه نمي پرد. برعکس، سخنراني که هدف خود را تعيين ننموده و نمي داند در مجلس چه مي خواهد بگويد و چه مواردي را به کار مي برد، فکري ناآرام و ضميري مشوش دارد، او مانند کسي است که مي خواهد چشم بسته راه برود و در هر قدم نگران و مضطرب است. نمي داند به کجا مي رود، راهش به چه نقطه اي منتهي مي گردد و با چه لغزشهايي مواجه مي شود.1
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
فکرتم تکلم تسلم من الزلل 2
اول فکر کن آنگاه سخن بگوي تا از لغزشها سالم و محفوظ بماني
طبق اصولي که بيان شد ما مجاز نيستيم هر سخني را بر زبان آوريم. ما در سخن گفتن محدوديت داريم يعني هر کاري که بخواهد خوب انجام شود پر از ضابطه و قانون خواهد شد. براي طراحي يک ساختمان و ساختن آن ما ضوابط و معيارهاي زيادي در نظر مي گيريم. نساختن آن يا تخريب آن که احتياج به ضابطه و قانون ندارد. نيک سخن گفتن نيز چون قرار است نيک سخن گفتن باشد نه بد صحبت کردن احتياج به قواعد و مقرراتي دارد که به برخي موارد آن اشاره مي کنيم.
الف: آنچه که حق است بگوييم و از غير حق بپرهيزيم:
نبايد زبان گشوده شود جز به حق گفتن و هر آنچه غير حق بگويد مذموم و ناپسند است و سکوت به مواقع آن صدها بار از صحبت کردن بهتر مي باشد. در اين قسمت و دو قسمت ديگر براي روشن شدن مطلب، مواردي که سخن گفتن در مورد آن ناپسند است گفته مي شود تا با حذف آنها از کلام خود، سخنور مؤدبي در جمع باشيم.
1) دروغ گفتن
مـرد بـايد که راست گو باشد ور بـبـارد بـلا بـر او چو تگرگ
نام مردي بر او دروغ بود کش نباشد به راست گفتن برگ
راستي را تو اعتدالي دان که از او شاخ خشک گيرد برگ
سخن راست گو مترس که راست نـبـرد روزي و نـيـارد مـرگ 3
يکي از زشت ترين صفات اخلاقي و مفاصد کلامي، دروغ مي باشد تا آنجا که خود دروغگويان آن را نمي پسندند و از هر کس بشنوند زشت مي دانند.
قتل الخراصون 4
کشته باد دروغگويان
اين آيه نشان دهنده شدت زشتي دروغ و تنفر خداوند از دروغگويان مي باشد زيرا آنها به بدترين نحو خيانت در امانت مي کنند منظور زباني است که به امانت به انان سپرده شده و استفاده نابجا از آن بي انصافي و ناسپاسي است. البته بايد از هر نوع دروغي چه کوچک باشد و چه بزرگ، جدي باشد يا شوخي، بپرهيزد. چون کسي که به دروغ هاي کوچک مبتلا شود مي تواند دروغ هاي بزرگ را نيز بگويد.
زشتي دروغ به حدي است که خداي متعال در کوچک و بزرگ آن با هيچ کس مسامحه نمي کند و از احدي نمي پذيرد.5
2) تهمت
هر کس که پشت سر شخصي از او چيزي بگويد که در او نيست به او بهتان زده.
وقتي کسي مورد تهمت قرار ميگيرد، آبرويش مي رود، و تا بخواهد از خودش دفاع کند بسيار طول مي کشد در اين فاصله در جمعي که با آنها زندگي مي کند خوار و خفيف مي شود و چه زشت و قبيح است اين گونه سخن گفتن و آزار دادن مردم.
3) دشنام و ناسزاگويي
اگر ما قبول کرده باشيم که هدف از سخن گفتن و نيک سخن گفتن اين است که انسانها به هم نزديک شوند و به هم احترام گذارند و فضاي رشد برايشان فراهم شود شخصيت انسان برايشان مهم باشد و انسان بودن صرف نظر از همه اوصاف آن ارزشمند باشد به راحتي قبول خواهيم کرد که فحاشي، هتاکي، دشنام و ناسزاگويي همچون سم مهلکي است که روابط انسانها را از بين مي برد. در قرآن بزرگترين گناه شرک است و گناهکارترين انسانها مشرکين هستند اما ما حتي حق نداريم به مشرکين دشنام دهيم يا فحاشي کنيم.
و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله
به (معبود) کساني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد
وقتي ما نسبت به دشمنان خدا حق هتاکي نداريم، حساب بقيه مشخص است و متأسفانه چقدر ما راحت حرمت انسانها را مي شکنيم فقط به خاطر اينکه مطابق ميل ما رفتار نمي کنند.
ب: آنچه که مهم است بگوييم و به غير مهم نپردازيم:
عمدتاً انسانها زياد حرف مي زنند و ممکن است از هر ده حرفشان يک حرف آنها به جا و لازم باشد، انسان تا جايي که ممکن است بايد از گفتن حرفهاي اضافه بپرهيزد، يکي از مواردي که ما بين ما شايع است همين بيهوده گويي مي باشد که به شرح آن مي پردازيم.
1. بيهوده گويي و زياده گويي:
وقت را مي توان ساعتها در خيابان هدر داد، پول را مي توان بيهوده خرج کرد و آب را مي توان بيهوده مصرف کرد. ساعتها نيز مي توان حرف زد بدون اينکه دو کلمه حرف حساب در آن باشد. اگر نگاهي به صحبتهاي خود بکنيم مي بينيم که بيشتر حرفهاي ما انسانها بيهوده است اما چگونه مي توان تشخيص داد سخني لغو است يا خير. کافيست از خو بپرسيم آيا اين حرفهايي که زده شد اگر گفته نمي شد تفاوتي ايجاد مي کرد؟ آيا اين سخنها معرفت جديدي را براي انسانها ايجاد کردند؟ آيا اين صحبت ها باعث بروز خيرات شدند؟ آيا اين حرفها فايده و نتيجه اي هم داشتند.
خلاصه اگر سخنان خود و ديگران را ارزيابي کنيم خواهيم ديد چقدر سخنان بيهوده روزانه از دهانمان خارج مي شود که هيچ تأثيري ندارد.
و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعمالنا و لکم سلام عليکم لا نبتغي الجاهلين
و هرگاه سخن لغو و بيهوده بشنوند از آن روي برمي گردانند و مي گويند اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن خودتان، سلام بر شما، ما خواهان جاهلان نيستيم.
اينها به سخنان بيهوده گوش فرا نمي دهند و با آنان که نادانان و بيهوده گو هستند بيهوده مجادله نمي کنند. بدون اتلاف وقت و طعنه و استهزاء با گفتار سلام مي گذرند. کساني که از چشمه زلال و هميشه جاري مهر و لطف الهي بهره برده اند و هرگز کار و گفتارشان بدون هدف نخواهد بود همواره نتيجه اي مفيد و مناسب در نظر دارند تمام گفته ها و حرکات و سکنات ايشان نه تنها باطل و بي نتيجه نيست با تذکر و توجه به خداي متعال بسيار ارزشمند و سودرسان است و حتي از افکار پوچ و بيهوده هم پاک و پيراسته اند.8
امام علي عليه السلام مي فرمايند:
اياک ان تذکر من الکلام ما يکون مضحکاً و ان حکيت ذلک عن غيرک 9
از گفتن سخني که پوچ و بيهوده است برحذر باش هر چند آن را از ديگري نقل کني.
از گوش دادن به سخنان بيهوده ، از گفتن آن و نقل قول ديگري بپرهيزيم.
ج: آنچه که مفيد و صلاح است بگوييم و غير آن را بيان نکنيم:
1) غيبت
اگر صفتي در کسي وجود داشته باشد و مردم از آن بي اطلاع باشند در غياب شخص به ديگران گفته شد به طوري که آن فرد ديگر و غمناک شود غيبت است. البته صفات زشت شخص که از نظر خداوند هم قبيح مي باشد و در ملأ عام انجام گيرد اگر به قصد سوء مثل عيبجويي و سرزنش نباشد غيبت نخواهد بود. در سوره حجرات آياتي داريم که به صراحت از زشتي غيبت سخن مي گويند:
و لا يغتب بعضکم بعضا ايحب احدکم ان يأکل لحم اخيه ميتا فکرهتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم 10
و بعضي از شما از برخي ديگر غيبت نکند آيا يکي از شما دوست مي دارد که گوشت برادر مرده اش را بخورد که از آن تنفر داريد و از خدا پروا کنيد که بي شک خداوند توبه پذير و مهربان است.
غيبت نوعي بازي با شخصيت است، بازي حيثيت و آبروي انسانهاست. انسان اشرف مخلوقات است و حفظ اعتبار و شخصيت وي از سوي ديگران از واجبات مسلم و دستورات مؤکد اسلام است، با توجه به آيه کدام يک از ما مي پسنديم که گوشت برادر مرده خود را بخوريم؟ حتي انسانهاي پليد و ناجوانمرد هم جرأت چنين کاري را ندارند پس چرا غيبت کنيم؟ 11
آيا صحيح است به جاي اينکه دلي را شاد کنيم، با حرفهايمان زمينه هاي اندوه آن را فراهم کنيم. علامه مجلسي در باب غيبت شرح جالبي دارد که با هم مي خوانيم، غيبت اين است که پشت سر کسي حرفي بزند که اگر آن را بشنود غمگين شود، به شرطي که مستور و آبرومند باشد، اگر اين بدگويي راست باشد غيبت و اگر دروغ باشد بهتان است. اين معني لغت غيبت است، ولي غيبت در نظر شرع منظور ياد کردن انسان معيني است به هر چيزي که بد مي داند به او نسبت دهند با اينکه در او هست و در عرف هم نقص او محسوب مي شود. با قصد بدگويي و نکوهش او، به وسيله ي زبان باشد يا با اشاره و کنايه، تصريح کند يا گوشه دهد و اگر شخصي را معين نکند، غيبت نيست، مثل بدگويي کردن از يک نفر از هر شهر يا بلد. شيخ بهايي فرموده: اگر از يکي از دو نفر به طور نامعلوم بدگويي کند آن هم غيبت است، مثل اينکه دو نفر قاضي در شهر باشد و او بگويد يکي از آن دو نفر فاسق است.
اگر در حضور طرف بدش را بگويد غيبت نيست اگرچه حرام است از نظر آزاري که به او رسانده، مگر به قصد پند و اندرز و اگر در مقام نهي از منکر بد کسي را بگويد، غيبت حرام نيست.12
2) عيبگويي و عيبجويي
طعنه زدن يکي از مردم آزارترين آفات زبان و گفتار است. شايد کمابيش همه انسانها داراي عيوبي باشند ولي اگر تنها به عيوب آنها توجه شود و علت اظهار کردن آن از طريق ديگران لطمه زدن به شخصيت آنها باشد اين مسئله موجب دلسردي و کدورت و جدايي بين انسانها مي شود.
عيبجويان کينه ها افزون کنند سينه ها پر آتش و پر خون کنند
فردي که تنها عيوب ديگران را مي بيند و زيباييهاي باطني و ظاهري شخص را نمي بيند مسلماً ً صاحب نظر نيست و نمي شود در امور با او مشورت کرد. او لياقت هم صحبتي را ندارد و هرگز صلاحيت مديريت را نخواهد داشت چراکه از ديدن واقعيت عاجز است.13
ويل لکل همزه لمزه 14
واي بر حال هر شخص بسيار عيبجو و طعنه زن
اين عمل به هر صورتي که باشد زشت و ناپسند مي نمايد چه مي خواهد آشکار باشد يا پنهان و اشاره اي، چه در جمع باشد يا به طور تنهايي. البته اثرات سوء آن در ميان جمع بيشتر است. چون وقتي عيب کسي را در جمع بيان کردي بقيه نيز متوجه عيوب او مي شوند و نظراتشان در مورد او تغيير منفي مي کند. اينجاست که آدم عيبجو بايد جوابگوي اثرات و آثار لطمات وارده به شخص بايد باشد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
شر الناس من کان متتبعا لعيوب الناس عميا عن معايبه 15
بدترين مردم کسي است که عيب هاي مردم را بررسي کند و جستجو نمايد در حالي که از عيوب خويش غافل است
3) سخن چيني
از ديگر چيزهايي که به هنگام صحبت کردن از آن بايد پرهيز کرد سعايت و نمامه گويي است، زيرا تأثيرات مستقيم اين امور ايجاد عوامل بدبيني و دشمني بين انسانها است. اعتماد و اطمينان را از بين مي برد.
مولا اميرمؤمنان علي عليه السلام مي فرمايند:
شرارکم المشاؤون بالنميمه المفرقون بين الاحبه المبتغون للبراء المعايظ 16
بدترين شما کساني هستند که بسيار در پي سخن چيني بوده، جدا کننده دوستان پاکدامن مي باشند
فرد سخن چين نه تنها به کسي که از او نمامي مي کند خيانت و ستم مي کند، بلکه به کسي که پيش او از ديگري سعايت مي کند نيز خيانت مي کند.
هر که عيب دگران پيش تو آورد و شمرد بي گمان عيب تو پيش دگران خواهد برد
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
الساعي کاذب لمن سعي اليه ظالم لمن سعي عليه 17
سخن چيني نسبت به کسي که براي او سخن چيني مي کند دروغگو و نسبت به کسي که از او به ديگري سخن چيني مي کند ستمگر است.
4) سنجيده گويي
بدحرف زدن، زشت گويي، تندي در گفتار، هتاکي و بي حرمتي از آفات کلام به شمار مي آيد. بسياري از دوستي هاي ديرين و روابط صميمي، گاهي به خاطر کلامي نسنجيده و اهانت آميز و تحقير کننده يا دل آزار، بر هم مي خورد.
اگر جواب «هاي»، «هوي» است جواب سخن مؤدبانه هم پاسخ احترام آميز است.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
اجملوا في الخطاب تسمعوا جميل الجواب 18
زيبا سخن بگوييد و خطاب کنيد تا جواب زيبا هم بشنويد.
پس بايد تمرين کرد هر حرف را نزد، تازه بعضي از حرف ها هم بي اساس و شايعه است و بازگو کردن آنها نوعي دامن زدن به شايعات دروغ است و اين گناه به شمار مي رود به آلوده شدن فضاي جامعه مي انجامد.
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:
لا تحدث الناس بکل ما تسمع 19
هر چه را مي شنوي براي مردم بازگو مکن
براي چه انسان حرفهايي بزند که هم وقت خودش را بگيرد و هم وقت ديگران را هدر دهد. يکي از گناهان انسان، سرگرم شدن و لعب در دنيا است، لعب اين است که انسان فقط وقت گذارني کند. بدون آنکه چيزي عايدش شود و يا به ديگران چيزي برساند. مواردي که مفيد و صلاح نيست که انسان آنها را بگويد توضيح داديم. چه خوبست که همه آدمها به وقت مناسب با تقدير و تشکر از يکديگر و تعريف به جا و ابراز دوستي و دوست داشتن نسبت به يکديگر روابطشان را مستحکم تر و پايدارتر کنند.20
قسمت دوم: چگونه بگوييم و چگونه نگوييم
همانطور که خطيب قبل از آغاز سخن لازم است موارد مورد بحث خود را در نظر بگيرد و بداند در اين مجلس چه مي خواهد بگويد، همچنين لازم است موارد به نظر گرفته را در ذهن خود تنظيم کند، بدانيد سخن را از کجا شروع کند، هر يک از موارد مورد بحث را در کجا و چگونه بکار برد و سخن را در کجا ختم نمايد و تنظيم محتويات بحث در ذهن از جمله مسائل مهم در فن سخن است.
به عبارت ديگر مطالب مورد بحث براي سخن به منزله سنگ و سيمان و آهن و ديگر مواد براي ساختمان است و تنظيم مواد سخن همانند بکار گرفتن هر يک از مصالح ساختماني در جاي خود، ساختمان متناسبي را تأسيس مي کند و خطيب توانا نيز از مواد جمع آوري شده در ذهن خطابه جالبي را به وجود مي آورد.21
الف) طرق مختلف بيان يک مطلب
ما در سخن گفتن ابتدا مفهومي را در ذهن داريم سپس آن را بر زبان مي آوريم. اما براي بيان يک مفهوم طرق بسيار زيادي وجود دارد. ما يک مطلب را به دهها روش مي توانيم بازگو کنيم. مثال مشهوري که زده مي شود تنوع بيان درامر به نشستن است. شما اگر بخواهيد به يک نفر که ايستاده است امر به نشستن کنيد به بيانهاي مختلف مي توانيد منظور ود را بيان کنيد. به اين مثالها توجه کنيد. «بنشينيد». «خواهش مي کنم بنشينيد»، «اگر ممکن است لطف بفرمائيد و بنشينيد»، «استدعا دارم که بفرمائيد بنشينيد»، «از اينکه شما ايستاده ايد من معذب هستم، خواهش مي کنم بفرمائيد بنشينيد». اينها هم بيانگر يک عمل فيزيکي است. گذشته از آن مي توان اين بيانها را نيز آورد: «بنشين». «چرا ايستاده اي بنشين ديگر»، «زود باش بنشين» مي بينيد که براي القاء يک مفهوم ما مي توانيم ده نوع بيان و بلکه هم بيشتر داشته باشم. اما گذشته از اينکه نوع کلام مهم است لحن کلام و احساسي که پشت کلام خوابيده است نيز اهميت دارد.
انسانها مشکل ارتباطي زيادي با هم دارند و بيشترين مشکلات ريشه در کيفيت و نحوه بيانشان دارد خيلي از روابط انسانها به اين دليل تيره و تار مي شود که افراد حرفهاي صحيح و خوب را به خوبي بيان نمي کنند. خيلي ها بدون اينکه در ابتدا دشمني و کينه از هم داشته باشند چون به خوبي با هم صحبت نمي کنند از هم دور مي شوند و با هم مشکل پيدا مي کنند.
برخي روانشناسان براي خوب صحبت کردن توصيه هايي دارند که به بيان چند مورد آن که در باب آداب گفتگو آمده است مي پردازيم:
1) با طرف مقابل خود هماهنگ شويد: در فضاي فکري طرف مقابل قرار بگيريد، بفهميد او دقيقاً از چه چيزي ناراحت يا خوشحال است. اگر مي دانيد او فقط نياز به همدردي دارد و فعلاً مشاوره و راهنمايي کارساز نيست حرفهاي او را به گونه اي تصديق کنيد و در فرصت مناسب با احتياط اشکالات او را بگيريد. با شناخت صحيح از طرف مقابل مي توانيد بفهميد او چگونه آدمي است و از چه چيزهايي خوشحال و غمگين مي شود.
2) با علاقه گوش کنيد: به طرف مقابل اين اطمينان را بدهيد که حرفهايش را با علاقه گوش مي دهيد. اگر طرف مقابلتان خواهر يا مادر و يا همسرتان است وقتي او حرف مي زند با تکان دادن سر و گفتن کلماتي همچون آره، راستي، عجب و... به او اين را بفهمانيد که به حرفهايش گوش مي دهيد و اگر طرف مقابل مردي از اعضاي خانواده تان است بنابر اقتضاي سني او با سکوت و گاهي همراهي در کلام و ستايش او در انجام کارهايش و بهتر جلوه دادن او به او اين اطمينان را بدهيد که همراه او هستيد و با علاقه به صحبتهايش گوش مي دهيد.
3) از قطع صحبت خودداي ورزيد: قطع صحبت از طرف شنونده در گوينده اين حس را ايجاد مي کند که به حرفهايش بها داده نمي شود. با کمي سياست اين مشکل قابل حل است. گوينده خويشتنداري کند و با خود فکر کند که شايد قطع صحبت از طرف شنونده خيلي ساده مربوط به طرز صحبت او باشد و همچنين شنونده سعي کند به انتظار پايان صحبت گوينده باشد و صبر کند.
4) سؤالات خود را ماهرانه مطرح کنيد: بعضي ها راحت ارتباط برقرار نمي کنند، صحبت با آنها کوتاه و بي نتيجه است. با طرح سؤال مناسب مي توان صحبت را با آنها ادامه داد. کسي که جواب سؤال ها را کوتاه مي دهد بايد با سؤال ديگري که در مورد آن نظرات خاصي دارد مورد خطاب قرار گيرد. اينجا بايد ماهرانه سؤال کرد و سؤالات چرايي را کنار گذاشت. مثلاً پدر به جاي اينکه از فرزندش- که دير از مدرسه آمده- بپرسد؟ چرا دير آمدي؟ اگر بپرسد در مدرسه چه خبر، بهتر است و اگر جواب کوتاهي شنيد مي تواند دوباره بپرسد راستي فلان دوستت چطور است يا امروز امتحانت را چطور دادي و... در اينجا فرزند به صحبت مي آيد و ارتباط نيز بهتر مي شود.
5) سياست و نزاکت به خرج دهيد: صحبتهاي جدي را از شوخي جدا کنيد و سياستمدارانه به گفتگويتان جهت دهيد.22
ب: راهنمايي قرآن در کيفيت گفتگو
قرآن کريم دستور مهمي براي کيفيت صحبت کردن مي دهد:
و قل لعبادي يقولوا التي هي احسن ان الشيطان ينزع بينهم ان الشيطان کان للانسان عدوا مبينا
اي محمد بندگانم را بگو که هميشه سخن بهتر را (در مقام تکلم) بر زبان آريد (و هرگز حرف زشت مگوييد) که شيطان چه بسيار (به يک کلمه زشت) ميان شما دشمني و فساد برمي انگيزد. دشمني او با آدميان واضح و آشکار است.
خداوند مي فرمايد تا مي توانيد با هم خوب صحبت کنيد. اين دستور غير از سخن خوب گفتن است، بلکه دستور به خوبي صحبت کردن است. اما چرا تا اين حد به کيفيت در لحن و اداي کلمات اهميت داده شده است. ضرب المثل معروفي است که مي گويد: «يک سيب را اگر به هوا پرتاب کني ده ها چرخ مي زند تا به زمين برسد» مفهوم اين ضرب المثل از طرفي ممکن است اين باشد که نمي توان پيش بيني کرد که سيب با چه کيفيتي به زمين اصابت مي کند.
در سخن نيز ما با چنين وضعيتي روبرو هستيم. وقتي کلامي از زبان ما خارج مي شود تا به گوش شنونده برسد و او آن را دريافت بکند و تحليل کند، دهها احتمال تحليل سخن وجود دارد. ما همچنانکه با توجه به سيستم فکري خود مسائل را از ديد خود و از برداشتهاي فکري خود نگاه مي کنيم ديگران نيز همينطور هستند.
ما نمي توانيم ديگران را مجبور کنيم يا حتي از آنها بخواهيم که دقيقاً مثل ما فکر کنند و جملات ما را آن طور که منظورمان است تفسير کنند.
ج) هويت يافتن کلام
کلامي که از زبان خارج مي شود ديگر تحت سلطه ما نيست، و داراي يک وجود و هويت مستقل مي شود بنابراين افراد حق دارند که با آن رابطه برقرار کنند و از آن برداشتهاي متنوعي داشته باشند. شم ممکن است دوستتان را بخواهيد صدا بزنيد و از کلمه «آهاي» استفاده کنيد. شايد منظور شما فقط خطاب کردن او باشد اما کلمه «آهاي» را مي توان برداشتهاي متعددي کرد. دوستتان حق دارد که با خود بگويد آيا او مي خواست مرا تحقير کند؟ چرا مرا به اسم خودم خطاب نکرد؟ آيا براي من ارزشي قائل نيست؟
اين برداشتها از کلمه «آهاي» کاملاً منطقي است و فرد گوينده نمي تواند اثبات کند که منظوري نداشته است. اگر او منظوري نداشته است پس چرا صرفاً اسم دوستش را خطاب نکرده تا راههاي برداشتهاي متعدد و منفي را مسدود نمايد.
انسانها بيشتر از اينکه در دنياي واقعي باشند با ظن و گمان زندگي مي کنند و اين را مي شود گفت يک خصلت براي انسانهاست که در دنياي واقعي زندگي نمي کنند و دنيا را از ظن و گمانهايشان مي شناسند ولي خودشان فکر مي کنند واقعيت ها را مي بينند و واقع بينانه زندگي مي کنند، خيلي از چيزهايي که ما در ذهن داريم ساخته هاي ذهني خودمان است و به عبارتي ديگر دنيا را از دريچه نگاه خودمان مي بينيم. ديگران نيز همين طورند. بنابراين انتظار معقولي نيست که ديگران همان برداشتي از صحبت ما را داشته باشند که خودمان آن را لحاظ کرديم.
اين همان، تصور طرفين از معاني جملات است. داريم که بيش از نيمي، افکار انسانها، افکار ظن و گمان است. اگر کسي از يک فيلم تقليد مي کند و حرف زدنش مانند آنها مي شود فکر مي کند کار صحيحي انجام مي دهد يا اگر خاني آرايش مي کند گمان مي کند زيباتر شده و بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد. حال فکر مي کنيد اين حالتها واقعي است يا ظني و گماني؟ مسلماً ظن و گمان.
منظور از توضيح مطالب بالا اين بود که صحبت کردن نبايد به گونه اي باشد که باعث ظن و گمان در ديگران شود چون هر کس به گمان خود از آن برداشتي مي کند. وقتي گفتگويي رخ مي دهد شنونده بنابر ظن و گمان خود منظور گوينده را درک مي کند پس تا حد امکان انسان بايد به گونه اي صحبت کند که احتمال برداشتهاي منفي از کلامش نباشد.
مثلاً اگر بخواهيم نظرمان را در مورد (پخت) غذاي خانم خانه بيان کنيم و ايرادهاي او را برطرف کنيم نبايد او را به طور مستقيم متوجه اين مسئله بکنيم که غذاي خوبي نپخته. ابتدا با تعريف و تمجيد و در آخر با گفتن اين جملات که اگر نمکش را بيشتر مي کردي بهتر مي شد يا اگر کمي آبش کمتر مي بود خوشمزه تر مي شد ايرادش را مي گيريم.24
اگر بد صحبت کردن ما اين نتيجه را در برداشت که شنونده ناراحت شود نبايد ايراد را به او گرفت بلکه اين ايراد متوجه گوينده است. وقتي مي خواهيم حرفي بزنيم ابتدا آن را چند بار در دهانمان بچرخانيم و حلاجي کنيم سپس آن را بروز دهيم.
همه آدمها خودشان را محق مي دانند پس اين حق را به خود مي دهند که از حرف ناپسند و نامعقولي که به آنها زده مي شود ناراحت شوند. اينجاست که بايد خوب صحبت کرد، واضح گفت و طوري سخن گفت که چند پهلو نباشد يا کنايه آميز نباشد. اينجاست که بايد هنر گفتگو داشته باشيم وگرنه با مشکلات زيادي روبرو مي شويم.
خداوند در قرآن کريم فرموده است با هم خوب صحبت کنيد. خداوند علت اين مسئله و دستور را نيز بيان داشته است که شيطان از بد صحبت کردن انسانها سوء استفاده هاي زيادي مي کند و با القاء ظن و گمانهاي منفي در بين انسانها آن هم به واسطه همين کلماتي که بين آنها رد و بدل مي شود بين آنها جدايي مي اندازد.
قبلاً بيان شد که ايجاد فضاي صميميت و مهر و محبت يکي از اهداف مهم دين اسلام است. از طرفي ايجاد يک فضاي سرد و بي روح و پر از تنش و کينه ميان انسانها نيز از اهداف مهم شيطان است اما چگونه دين مي تواند به هدف خود برسد و شيطان چگونه مي تواند به هدف خود برسد. هم شيطان و هم دين از حربه سخن استفاده مي کنند، دين دستور به نيک سخن گفتن مي دهد و شيطان هم دستور به بد صحبت کردن مي دهد و اين انسان است که انتخاب مي کند به دستورات کدام يک عمل کند.
بنابراين ما اگر سخني گفتيم که ديگران رنجيده خاطر شدند نبايد آنها را سرزنش کنيم که چرا ما آنقدر خوب و صميمانه سخن نگفتيم که فرد مقابلمان منظور خودمان را متوجه شود و برداشت ديگري نکند. البته اين را بايد در نظر گرفت که هميشه بايد حق را گفت و به واسطه ترس از مردم يا از دست دادن آنها حرفهاي بيهوده و باطل نزد.
حضرت رسول صلي الله عليه و آله مي فرمايند:
الا هل عسي رجل منک أن يتکلم بلکمه يضحک بها القوم فيسقط بها أبعد من السماء
آگاه باشد چه بسا شخصي از شما سخني مي گويد و به وسيله آن طايفه اي را مي خنداند پس به وسيله آن از مسيري که دورتر از آسمان است سقوط مي کند
نتيجه:
انسان بايد خيلي در صحبت کردن مواظب باشد بايد زبان را به بند کشيد و آن را تحت سلطه خويش قرار دهد. مي توان با صحبت کردن خيلي رابطه ها را بر هم زد و خيلي رابطه ها را ايجاد کرد. درست است که به وسيله زبان خيلي راحت و خيلي زياد مي توان حرف زد ولي اين بدين معنا نيست که هر حرفي به ذهنمان رسيد بر زبان جاري شود. ما در صحبت کردن معمولاً به نتايج گفتارمان توجهي نداريم نه آنقدر متوجه هستيم چه تأثيراتي بر ديگران مي گذارد و نه آنقدر متوجه هستيم که چه تأثيراتي بر خودمان مي گذارد. و نه توجه مي کنيم که اين کلامها در پرونده اعمالمان ثبت مي شود. اگر هر بار که خواستيم حرفي بر زبان جاري کنيم آن را نزد خود بررسي کنيم و فايده و ضرر آن را بسنجيم مطمئناً هيچ گاه دچار بدزباني و آفات زبان نمي شوي